گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد دوازدهم
سوره پنجاه و چهارم (القمر) ...



ص : 365
اشاره
سورة القمر: این صوره مبارکه مکی است.
عدد آیات: پنجاه و پنج آیه است به اجماع علما.
عدد کلمات آن: سیصد و چهل و دو.
عدد حروف آن: هزار و چهار صد و بیست و سه.
ثواب تلاوت: ثواب الاعمال- ابن بابویه رحمه الله عن الصادق علیه السّلام:
.«1» اخرجه اللّه من قبره علی ناقۀ من نوق الجنّۀ « اقْتَرَبَتِ السَّاعَۀُ » من قرء سورة
را، بیرون آورد او را خدا از قبرش در حالتی که بر ناقهاي از ناقههاي بهشتی به محشر « اقتربت الساعه » فرمود: هر که قرائت کند سوره
آید.
بیان: البته این ثواب خاصه، منوط به تقوي و تذکر به آیات شریفه آنست.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره القمر ( 54 ): آیه 1] ... ص : 365
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( اقْتَرَبَتِ السَّاعَۀُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ ( 1
__________________________________________________
صفحه 236 از 314
. 1) ثواب الاعمال (چ بیروت 1403 ق) ص 145 )
ص: 366
اقْتَرَبَتِ السَّاعَۀُ: نزدیک شد ساعت قیامت، وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ: و شکافته شده ماه. تسمیه قیامت به ساعت به اعتبار آنست که در امتداد یک
ساعت قائم شود و انشقاق قمر از علامات قرب آنست.
شق القمر- جمهور مفسرین از خاصه و عامه و اصحاب مانند ابن مسعود. و ابن عباس و حذیفه یمانی و انس بن مالک و جبیر بن
نقل نمودهاند که ابو جهل و یهودي دیگر شبی به حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله رسیدند و آن شب «1» معطم و عبد اللّه عمر
چهاردهم ماه و قمر به مرتبه بدر رسیده.
ابو جهل گفت: بر وفق دعوي خود آیتی به ما بنما و الا سر تو را به شمشیر بردارم.
فرمود: چه میخواهی؟
ابو جهل به یهودي گفت این شخص ساحر است و آنچه بخواهیم به قوت سحر به ما مینماید.
یهودي گفت: به او بگو تا ماه را بشکافد که سحر را در آسمان تأثیري نیست و ساحران در آن تصرف و اقتدار ندارند، چون از اتیان
عاجز شود او را به قتل رسانیم.
ابو جهل گفت: این ماه را براي ما بشکاف.
حضرت دعا فرمود، انگشت سبابه برآورد و اشاره به ماه نمود، قرص قمر به محض اشاره دو نیم شد، نصف بر جاي خود و نصف
دیگر به طرفی رفت و زمانی به آن هیئت بماند. حضرت به صداي بلند فرمود: اشهدوا اشهدوا.
ابو جهل گفت: آن را ملتئم نما.
حضرت اشاره فرمود، هر دو نصف بهم پیوست.
یهودي که این معجزه باهره را دید ایمان آورد، لکن ابو جهل پر جهل گفت:
چشم ما را به سحر بسته و قمر را به حالت انشقاق به ما نموده از جماعت مسافران که از اطراف آفاق برسند بپرسیم که ایشان در
امشب انشقاق قمر را
__________________________________________________
.175 - 1) نور الثقلین، ج 5، ص 174 )
ص: 367
دیدهاند یا نه. چون از آینده و رونده پرسیدند، جواب دادند در فلان شب ماه را به دو نیمه دیدیم. ابو جهل با وجود این معجزه
حق تعالی آیه نازل فرمود که: :«1» عظیم، ایمان نیاورد و حمل نمود به سحر. کفار قریش تابع او شدند گفتند سحر است
[سوره القمر ( 54 ): آیه 2] ... ص : 367
( وَ إِنْ یَرَوْا آیَۀً یُعْرِضُوا وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ ( 2
وَ إِنْ یَرَوْا آیَۀً: و اگر ببینند کافران نشانه از آیات قدرت ما را که آن اظهار معجزه نیّره است بر دست پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله، تا
دلیل صدق نبوت او باشد، یُعْرِضُوا: اعراض کنند از تأمل در آن و روي برگردانند از تصدیق به صحت آن، وَ یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ: و
گویند این آیت جادوئی است دائم و ساري، یعنی همیشه سحر از او صادر شود.
تنبیه: یکی از آیات باهره و معجزات عظیمه، شق القمر باشد، که براي اثبات نبوت حضرت ختمی مرتبت صلّی اللّه علیه و آله
خداوند سبحان به دست مبارك آن حضرت صادر فرمود و این مطلب محقق آمده به وجوهی:
صفحه 237 از 314
-1 صادق متصدق ذات احدیت، به نص وحی منزل، اخبار فرموده که:
پس واجب است اعتقاد به آن. « و انشق القمر »
-2 اخبار از اعراض مشرکین و نسبت دادن آن به سحر متصور نشود قبل از وقوع آن، پس باید واقع شده باشد، و آن به جهت عناد و
انکار حمل به سحر نمودند و این در غایت جلاء، و هیچ خفائی در او نیست.
-3 اعتراف اصحاب حضرت بوقوع آن، از جمله از ابن مسعود روایت است گفت به حق آن ذاتی که جان من به ید قدرت و فرمان
او است که دیدم کوه حرا
__________________________________________________
[...] .98 - 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 97 )
ص: 368
جبیر بن مطعم نیز روایت نموده که در عهد رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله قمر شکافته شد به مرتبهاي .«1» را در میان دو فلقه قمر
.«2» که ما بین آن کوه به دو نصف شد و اشاره به کوه حرا نمود
-4 انیس الاعلام جلد 2 حافظ مري از ابن تمیمه نقل کرده که بعضی از مسافرین گفتند که ما بنائی دیدیم در هند که در آن بنا
نوشته بودند این بناي لیله انشقاق قمر است.
رفع شبهه:
-1 خرق و التیام- اشیاء ممکنه در حیطه تصرف و قدرت خالق متعال، و به هر قسم اراده فرماید تغییر و تبدل نماید. بنابراین دیگر
جاي تأمل نیست و اصل صدور معجزه، خارق عادت، و آن محال نیست، و حکما را برهانی نیست بر عدم جواز خرق افلاك غیر از
فلک الافلاك و چون خرق در سایر افلاك نزد آنها ممتنع نیست و شق القمر در فلک اول واقع شد، پس امتناعی نخواهد داشت.
-2 عدم نقل همه مورخین- انشقاق قمر در شب بوده و شب هم وقت خواب و غفلت خالی از تردّد است، خصوصا در سردي هوا
که مردم در خانهها درها را میبندند و مینشینند. پس از امور سماویه ابدا اطلاع ندارند مگر آنانکه منتظر وقوع حادثه سماویه
باشند. آیا نمیبینی بسا خسوف قمر در شب واقع شود خصوصا نیمه شب، غالب مردم اطلاع نیابند و زمان انشقاق قمر هم طولانی
نبوده تا آنانکه دیدند بروند دیگران را خبردار کنند از حادثه غریبه عجیبه و معجزه ظاهره باهره.
تتمه: شیخ بهائی رحمه الله در کشکول فرماید: براي صاحبان نفوس قدسیه است تصرف در اجرام ارضیه و سماویه به سبب تأییدات
و حضرت ،«3» « یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً » : الهیه، چنانچه تصرف حضرت ابراهیم علیه السّلام در آتش
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 99 )
2) مدرك یاد شده. )
. 3) انبیاء- 69 )
ص: 369
و حضرت ،«1» « فاوحینا الی موسی ان اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً » : موسی علیه السّلام در آب و زمین
« وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ » و حضرت داود علیه السّلام در معدن ،«2» « وَ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ » : سلیمان علیه السّلام در هوا
و حضرت عیسی علیه السّلام در ،«4» « وَ هُزِّي إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَۀِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیا » و حضرت مریم علیه السّلام در نبات ،«3»
.«6» « اقْتَرَبَتِ السَّاعَۀُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ » و حضرت پیغمبر ما صلّی اللّه علیه و آله در سماوات ،«5» « کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ » حیوان
تکمله: منقول است بحثی میان شیخ ابو سعید ابو الخیر، و شیخ ابو علی سینا واقع شد. ابو سعید گفت: تو به طبایع و تأثیرات قائلی؟
صفحه 238 از 314
گفت: بلی. ابو سعید گفت: سنگ به طبیعت چه تأثیر میکند؟ ابن سینا گفت: میل به سفل دارد.
ابو سعید سنگی به هوا انداخت، در هوا توقف کرد، گفت: چه شد تأثیر طبیعت؟
ابن سینا گفت: اي شیخ نفس قوي تو مانع است و نمیگذارد طبیعت اثر خود را ظاهر کند.
پس اگر از صاحبان نفس قوي این قبیل آثار به ظهور رسید از برکت اسلام و شرع مقدس نبوي صلّی اللّه علیه و آله، پس چه
استبعادي از نفس قدسی محمدي صلی اللّه علیه و آله که خواست او خواست خدا بود، هرگاه اراده انشقاق قمر نماید طبیعت قمري
در جنب اراده نبوي مضمحل و تابع خواست آن سرور گردد.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 3] ... ص : 369
( وَ کَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ ( 3
__________________________________________________
. 1) سوره بقره آیه 60 )
. 2) سوره سباء آیه 12 )
. 3) سوره سباء آیه 10 )
. 4) سوره مریم آیه 25 )
. 5) سوره بقره آیه 65 و سوره اعراف آیه 166 )
. 6) سوره قمر آیه 1 )
ص: 370
وَ کَ ذَّبُوا: و تکذیب کنند پیغمبر ما را، یا معجزه باهره را که از او مشاهده نمایند، وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ: و پیروي کنند آرزوهاي خود را،
یعنی آن چیزي را که شیطان در نظر آنها آراسته بود از رد حق بعد از ظهور آن و عناد آنها.
نکته: ذکر تکذیب و اتباع اهواء به صورت ماضی اشعار است به آنکه این دو صفت از عادت قدیمه ایشان است.
وَ کُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ: و هر کاري قرار گیرنده است بجاي خود، یعنی هر چیزي که هست البته منتهی شود به غایتی و نهایتی که بر آن
استقرار یابد، زیرا خیر مستقر اهل خیر، و شر مستقر اهل شر است پس مقر و منتهاي اهل ایمان در دنیا هدایت و نصرت، و در عقبی
بهشت است با انواع کرامت. و قرارگاه اهل کفر خذلان در دار فنا و عذاب نیران در سراي بقا. یا حقیقت کار آخرت عن قریب
شناخته شود.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 4] ... ص : 370
( وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ ( 4
وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ: و هر آینه آمد اهل مکه را در قرآن از خبرهاي قرون گذشته یا از اخبار امور اخرویه، ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ: آنچه را
که در آن بازداشتن است معاصی و منع کفار از تمرد و سرکشی، یا قرآن موضع بازداشتن از مناهی.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در ذیل خطبهاي فرماید: فالقرآن امر زاجر و صامت ناطق حجۀ اللّه علی خلقه و ارتهن علیه انفسهم
.«1» اتم به نوره و اکرم به دینه
پس قرآن امر نماینده به طاعات و بازدارنده از منهیات، و ساکت است به حسب ظاهر و گویا است به حسب دلالت، و بیان با هر
حجت خداست بر خلقان او و هدایت کننده ایشان است به نجات فراگرفت بر خلقان عهد و پیمان به عمل کردن به قرآن گرو
صفحه 239 از 314
نفوس آنان را بر آن.
__________________________________________________
1) نهج البلاغه ذیل خطبه 182 (ترجمه فیض الاسلام) ص 601 . مؤلف جمله: اخذ علیهم میثاقۀ را نیاورده و در مدرك انتهاي )
حدیث چنین است: اتم نوره و اکمل به دینه.
ص: 371
[سوره القمر ( 54 ): آیه 5] ... ص : 371
( حِکْمَۀٌ بالِغَۀٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ ( 5
حِکْمَۀٌ بالِغَۀٌ: حکمتی است تمام و امري است با صواب که رسیده است بحد کمال تا آمد بدیشان از اخبار گذشته و آینده حکمتی
رسیده به نهایت خود که هیچ خللی در آن راه نیابد. فَما تُغْنِ النُّذُرُ: پس نفع ندهد و فایده نرساند پیغمبران ترساننده امتان خود را در
هدایت ایشان یا دفع عذاب از آنها نمودن وقتی که سخن ایشان را نشنوند و تکذیب ایشان نمایند و مخالفت کنند. یا چه چیز را نفع
رسانند ترسانندگان وقتی که مردمان قبول قول ایشان نکنند و موعظه و نصایح ایشان به سمع قبول نشنوند.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 6] ... ص : 371
( فَتَوَلَّ عَنْهُمْ یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ إِلی شَیْءٍ نُکُرٍ ( 6
چون میدانی اي پیغمبر حال امت تو نیز بر این منوال است.
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ: پس روي بگردان از ایشان، یعنی ترك موعظه آنها نما تا وقتی که به قتال شوي و یاد کن، یَوْمَ یَدْعُ الدَّاعِ: روزي که
بخواند خواننده، یعنی اسرافیل بر صخره بیت المقدس برآمده مردمان را بخواند، إِلی شَیْءٍ نُکُرٍ: به چیزي که زشت و ناگوار است
مراد حشر و اهوال قیامت یا عذاب آخرت است.
یا مراد جبرئیل است که ایشان را بخواند به امري که نفوس از آن کاره باشد، زیرا مشاهده چیزي که معهود ایشان نبود ناخوش آید،
یا اعراض نما از آنها، زیرا مشاهده کنند عذاب و نکال خود را در روزي که داعی بخواند ایشان را بر زمین محشر و قیامت به حالت
پریشانی و کراهت روي و نهایت ذلت و خواري.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 7] ... ص : 371
( خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ ( 7
ص: 372
خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ: در حالتی که ذلیل باشند چشمهاي ایشان و در پیش افکنده از هول و هیبت آن، یَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ: بیرون آیند
از قبرها، یعنی در وقت بیرون آمدن از قبرها سر در پیش افکنده ترسان و هراسان باشند، کَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ: گوئیا ایشان ملخهاي
پراکندهاند.
لطیفه: یکی از محسنات بدیعیه، تشبیه است که وجه شبهی در مشبه و مشبه به باشد تا اشتراك معنوي محقق آید، مانند این آیه
شریفه: خداي تعالی در بیان حشر خلایق فرماید: مردم برمیخیزند از قبرها مانند ملخهاي منتشر و پراکنده که در این تشبیه شش
- جهت ملحوظ شده: 1- در آن فضاي هوا پوشیده گردد. 2
حرکت میکنند لکن سرگردانند. 3- جمعند اما مفرقند. 4- آنکه عدد آنها احصا نشود. 5- آنکه ندانند کجا روند. 6- توجه و
صفحه 240 از 314
التفات به یکدیگر اصلا ندارند همینطور مردم از قبرها مبعوث گردند و اله و متحیر، جمع و مفرق، عدد آنها احصا نشود، ندانند کجا
روند، فضاي قیامت را پر کرده، و توجه به یکدیگر هیچ ندارند.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 8] ... ص : 372
( مُهْطِعِینَ إِلَی الدَّاعِ یَقُولُ الْکافِرُونَ هذا یَوْمٌ عَسِرٌ ( 8
مُهْطِعِینَ إِلَی الدَّاعِ: در حالتی که شتاب کنندگان یا گردن دراز کرده و نگرنده بسوي خواننده، یعنی به آن طرف که آواز او آید
شتابند و نظر اندازند تا اجابت داعی خود کنند. یَقُولُ الْکافِرُونَ: گویند کافران در آن روز، هذا یَوْمٌ عَسِرٌ: این روزي است دشوار و
سخت بر ما.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 9] ... ص : 372
( کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ ( 9
ص: 373
بعد از آن براي تنبه و تذکر، چند قصه از امم مکذبه و عاقبت شآمت آنها را فرماید:
-1 قوم نوح.
کَ ذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ: بدروغ پنداشتند پیش از این ندامت، قوم نوح بعث و قیامت را، فَکَذَّبُوا عَبْدَنا: پس تکذیب کردند بنده ما را
که حضرت نوح علیه السّلام بود، وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ: و گفتند که او دیوانه است و بازداشته شد از دعوت به سبب انواع اذیت،
یعنی وقتی حضرت نوح علیه السّلام ایشان را دعوت به توحید مینمود.
علامه مجلسی رحمه اللّه به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده چون حق تعالی ظاهر گردانید پیغمبري نوح علیه
السّلام را و یقین کردند شیعیان که از کافران آزار میکشیدند که فرج ایشان نزدیک شده، بلاي آنها شدیدتر و افترا بزرگتر شد، تا
کار به نهایت رسید به حدي که قصد نوح کردند به زدنهاي عظیم آنها تا آنکه آن حضرت گاه بود که سه روز بیهوش میافتاد و
خون از گوشش جاري میشد و باز به هوش میآمد و این حال بعد از آن بود که سیصد سال از بعث او گذشته بود باز شب و روز
.«1» مشغول دعوت بود
[سوره القمر ( 54 ): آیه 10 ] ... ص : 373
( فَدَعا رَبَّهُ أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ ( 10
چون حضرت از ایمان آنها مأیوس شد و قول و فعل آنها بیحد شد، فَدَعا رَبَّهُ: پس خواند پروردگار خود را، أَنِّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِ رْ:
بدرستی که من مغلوب شدم، یعنی قوم بر من غالب شدند به قهر و عدوان نه به حجت و بیان، پس یاري فرما و انتقام کش از آنها،
بنا بقولی هر وقت حضرت دعوت مینمود
__________________________________________________
. 1) حیاة القلوب، (چ اسلامیه) ج 1 باب 4 فصل 2 ص 92 )
ص: 374
تا عاقبت طغیان آنها، « اللهم اغفر قومی فانهم لا یعلمون » گلوي او را میفشردند تا بیفتادي و بیهوش شدي، باز که حال آمدي گفتی
مستوجب شدند هلاکت را.
صفحه 241 از 314
[سوره القمر ( 54 ): آیه 11 ] ... ص : 374
( فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ ( 11
فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ: پس بگشادیم براي عذاب آنها درهاي آسمان را، بِماءٍ مُنْهَمِرٍ: به آبی به غایت ریزان، یعنی ریخته شدند آن
آب در نهایت شدت و کثرت بود. مروي است که چهل شبانهروز دائما از آسمان آب میریخت به طریق سیل و در این مدت اصلا
منقطع نگشت.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 12 ] ... ص : 374
( وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً فَالْتَقَی الْماءُ عَلی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ ( 12
وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً: و روان ساختیم زمین را چشمهها، یعنی گردانیدیم زمین را بر وجهی که گوئیا همه آن چشمههاي منفجره
بودند و جمیع اجزاي آن به آب منقلب گشته، فَالْتَقَی الْماءُ: پس ملاقی شد آب آسمان به آب زمین، عَلی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ: بر حالتی که
اندازه کرده شده بود، یعنی بر قدري که حق تعالی در آن تقدیر فرموده بود و مشیت به آن تعلق یافته بود بدون تفاوت، یا بر حالی
که مقدر و مستوي بود، یعنی حکم الهی به آنکه آبی که از آسمان نازل شود بر قدر آبی باشد که از زمین بیرون آید هر دو مساوي
که یک قطره بر یکدیگر تفاوت نداشته باشد، یا بر امري که حکم کرده شده بود در لوح محفوظ که هلاکت ایشان به طوفان باشد.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 13 ] ... ص : 374
( وَ حَمَلْناهُ عَلی ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ ( 13
ص: 375
وَ حَمَلْناهُ: و سوار کردیم نوح را با هر که ایمان آورده بود به او. اکتفا به ذکر نوح علیه السّلام به جهت معلومیت تبعیت اهل ایمان
است به او در نجات و فلاح، یعنی سوار کردیم همه اهل ایمان را، عَلی ذاتِ أَلْواحٍ: بر کشتی که صاحب لوحها بود، یعنی تختههاي
پهناور داشت، وَ دُسُرٍ: و صاحب میخها که کشتی را بدان بند و محکم کنند.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 14 ] ... ص : 375
( تَجْرِي بِأَعْیُنِنا جَزاءً لِمَنْ کانَ کُفِرَ ( 14
تَجْرِي بِأَعْیُنِنا: میرفت و جریان داشت آن کشتی به نگاهداشت ما، یا به حراست اولیاي ما و کسانی که بر آن موکل بودند از
ملائکه آنچه بجا آوردیم به حضرت نوح از نجات او با مؤمنین و غرق و هلاك کفار. جَزاءً لِمَنْ کانَ کُفِرَ: پاداش بود براي کسانی
که کافر شدند به او و انکار و عناد ورزیدند نسبت به امر حضرت نوح علیه السّلام و کفران و ناسپاسی نمودند بر نعمت وجود او که
باعث ارشاد و هدایت و سعادت آنها بود.
مروي است که تمام کفار در آن روز هلاك شدند الاعوج بن عنق که آب تا زیر پشت و کمر او بود، و نقل شده که سبب نجات او
آن بود که حضرت به جهت ساختن کشتی به ساج احتیاج داشت، و نقل از بلاد شام متعسر بود. عوج به شام آمد و چوبها که محتاج
.«1» الیه بود بر گردن گرفت و نزد حضرت آورد، حق تعالی بدین جهت تأخیر عذاب نمود و از غرق نجات داد
[سوره القمر ( 54 ): آیه 15 ] ... ص : 375
صفحه 242 از 314
( وَ لَقَدْ تَرَکْناها آیَۀً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ( 15
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 103 )
ص: 376
وَ لَقَدْ تَرَکْناها آیَۀً: و هر آینه بتحقیق باقی گذاشتیم این قصه را که متضمن هلاك کافران و نجات مؤمنان بود نشانهاي در میان
مردمان تا از آن عبرت گیرند و از مخالفت الهی بیاندیشند، یا گذاشتیم کشتی نوح علیه السّلام را در زمین جزیره یا بر کوه جودي
علامتی و عبرتی. در قصص آوردهاند که اوایل این امت، کشتی نوح علیه السّلام را دیدهاند و تا به عهد رسول صلّی اللّه علیه و آله
مردم آن کشتی را میدیدند و از آن عبرت میگرفتند و بسیار کشتیها از چوب او ساختند.
فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ: پس آیا هیچ پند گیرنده هست که از این عبرت گیرند.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 16 ] ... ص : 376
( فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ ( 16
فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ: پس چگونه بود عقوبت من در دنیا که همه را به طوفان هلاك کردم و ترساندن من قوم نوح را به عذاب
بوسیله تبلیغ او قبل از آن که بر ایشان نازل شود، یا ترسانیدن من به تعذیب ایشان جماعتی را که بعد از ایشان بیایند. ایراد استفهام به
جهت تعظیم وعید است، یعنی چگونه یافتند انتقام کشیدن من از ایشان و انذار نمودن من ایشان را.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 17 ] ... ص : 376
( وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ( 17
وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ: و هر آینه بتحقیق آسان نمودیم قرآن را به حسن بیان و ظهور برهان، لِلذِّکْرِ: براي تذکر و یاد کردن امم گذشته
و متعظ شدن به آنچه جامع آنست از مواعظ شافیه و عبرت وافیه براي اشخاص آینده، یا آسان فرمودیم براي حفظ نمودن به جهت
اختصار و عذوبت الفاظ، چنانچه بعضی گفتهاند از کتب سماوي هیچ کتابی نیست که از حفظ توان خواند مگر قرآن. فَهَلْ مِنْ
مُدَّکِرٍ: پس آیا هیچ قبول کننده موعظه هست تا به آن متذکر شود و پند گیرد.
ص: 377
تبصره: حق تعالی این هر دو آیه را در این سوره مکرر ذکر فرموده تا اشعار باشد به آنکه تکذیب پیغمبر، مقتضی نزول عذاب است
و شنیدن هر قضیه مستدعی تذکر و اتعاظ و موجب استیناف تنبیه و هشیار است تا غفلت و نسیان بر بندگان غالب نشود و از مورد
سخط الهی و نزول عذاب سبحانی غافل نشود.
پس تکرار براي تاکید است. ثانیا- عوض شدن مخاطب در هر عصري و تغییر نفوس در هر عهدي، مجوز تکرار لفظی و معنوي
باشد. ثالثا- یک قاعده اساسی میشود شاهد باشد براي چند مطلب مختلف متباعد الزمان، پس متکلم همان کلام را بیتفاوت لفظ
و معنی چند بار به غرض افاده و تذکر تکرار نماید، این تکرار، ممدوح است.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 18 ] ... ص : 377
( کَذَّبَتْ عادٌ فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ ( 18
قصه 2: قوم عاد.
صفحه 243 از 314
کَ ذَّبَتْ عادٌ: تکذیب کردند قوم عاد حضرت هود علیه السّلام را، فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ: پس چگونه بود عذاب من ایشان را به
باد صرصر و ترسانیدن من ایشان را از عذاب به لسان پیغمبرشان، یا ترسانیدن من به استیصال ایشان جماعتی را که بعد از ایشان
بودند.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 19 ] ... ص : 377
( إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ ( 19
پس تفصیل این مجمل فرماید:
إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ: بدرستی که ما فرستادیم بر ایشان، رِیحاً صَرْصَراً: بادي بغایت سرد با صداي هولناك، فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ: در روز
شوم که استمرار
ص: 378
داشت بر ایشان در مدت هشت روز و هفت شب که ایشان را هلاك ساخت، یا مستمر بود بر جمیع صغیر و کبیر و هیچکس را از
ایشان باقی نگذاشت و تلخی آن مستمر بود، و آن روز چهارشنبه آخر ماه، نزد بعضی چهار شنبه آخر صفر بود.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 20 ] ... ص : 378
( تَنْزِعُ النَّاسَ کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ ( 20
تَنْزِعُ النَّاسَ: برمیکند آن باد مردمان را از مسکن خود، مروي است که ایشان نزد مشاهده عذاب در شکاف کوه و گودالها و چاهها
پنهان شدند و همه یکدیگر را در بغل گرفتند و بهم چسبیدند، باد همه ایشان را از آن مکانها برکنده برون انداخت و مستأصل
ساخت. محمد بن اسحق نقل کند چون باد آغاز وزیدن نمود، هفت نفر از قوم که خیلی قوي و جسیم بودند زنان خود را در شعبی
از کوه پنهان و خود بر در شعب ایستادند تا باد را رفع کنند، چون باد شدید شد یک یک را برمیکند و بر کوه میزد و پاره پاره
.«1» نمود، خلاصه تمام هلاك شدند
کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ: گوئیا ایشان تنههاي درخت خرما بودند برکنده شده از ریشه و بزمین افتاده. تشبیه به تنه درخت خرما به
جهت آنست که باد به قدرت کامله الهی سرهاي ایشان را میپراند و گردنهاي ایشان درهم میشکست و به جهت این، سرهاي آنها
از ابدان ساقط و اجساد آنها به زمین میافتاد مانند تنه درخت خرما بیسر و شاخه.
عیاشی- به اسناد خود از حضرت باقر علیه السّلام مروي است که آن باد میکند مردمان را از جاي خود و به گردن بزمین میزد و
.«2» گردنهاي ایشان درهم و میشکست و سرها از بدنها ساقط میشد مانند تنه درخت خرما که بیسر باشد
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 104 )
2) تفسیر مجمع البیان طبرسی ج 5 ص 190 بنقل از عیاشی. [...] )
ص: 379
[سوره القمر ( 54 ): آیه 21 ] ... ص : 379
( فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ ( 21
فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ: پس چگونه بود عذاب کردن من ایشان را و وعیدي که ترساندم آنها را.
صفحه 244 از 314
نکته: تکرار این آیه ثانیا بعد از ذکر آن اولا، به جهت تهویل و ترساندن به عذاب دنیا، و دوم براي ذکر انذار به عقاب عقبا.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 22 ] ... ص : 379
( وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ( 22
وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ: هر آینه بتحقیق آسان ساختیم ما قرآن را براي پند گرفتن یا حفظ نمودن، فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ: پس آیا هیچ
پند گیرندهاي هست که از آن متّعظ شود و پند یابد.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 23 ] ... ص : 379
( کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ ( 23
قصه سوم: قوم ثمود.
کَ ذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ: تکذیب کردند قوم ثمود به پیغمبران که ترسانندگان بودند از عذاب الهی. گرچه فقط تکذیب حضرت صالح
علیه السّلام را نمودند لکن چون تکذیب یک پیغمبر، تکذیب تمام انبیاء است، لذا به اسم جمع اطلاق شده یا تکذیب نمودند به
انذارات و مواعظ.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 24 ] ... ص : 379
( فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ ( 24
ص: 380
فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا: پس گفتند آیا آدمی را که از جنس ما است، واحِداً نَتَّبِعُهُ: منفرد و یگانه که هیچ تبعی و حشمی ندارد پیروي کنیم
او را. استفهام بر سبیل انکار است، یعنی تابع شخصی نمیشویم که مماثل ماست و هیچ فضیلتی و مزیتی ندارد بر ما، و بییار و
بیخویش و قوم است. إِنَّا إِذاً لَفِی ضَ لالٍ وَ سُعُرٍ: بدرستی که ما آن هنگام که پیروي او کنیم، هر آینه در گمراهی و آتشهاي سوزان
باشیم. حقیقت مطلب آنکه این کلام حضرت صالح علیه السّلام بود که در اول مرتبه با قوم خود میفرمود که اگر تابع قول من
نشوید از طریق حق گمراه باشید و در آخرت به آتش نیران گرفتار گردید، ایشان آن را معکوس نموده به او گفتند که اگر تابع تو
شویم در ضلالت افتیم و در آخرت به آتش سوزان گرفتار شویم.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 25 ] ... ص : 380
( أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ ( 25
أَ أُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا: آیا القا شده است بر او از میان ما و حال آنکه در میان ما اولی و احق از او یافت میشود. این انکار نبوت
و نزول وحی و اختصاص او به آن در میان ایشان نه چنین است که وحی مختص به او باشد، بَلْ هُوَ کَذَّابٌ أَشِرٌ: بلکه او بسیار بسیار
دروغگو، خودپسند و متکبر باشد و میخواهد که به جهت این دعوي کاذبه، بر ما ترفع و تعظم نماید. حق تعالی به جهت رد قول
ایشان بر سبیل وعید فرماید:
[سوره القمر ( 54 ): آیه 26 ] ... ص : 380
( سَیَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْکَذَّابُ الْأَشِرُ ( 26
صفحه 245 از 314
سَیَعْلَمُونَ غَداً: زود باشد بدانند فردا که عذاب بر آنها نازل شود، یا روز
ص: 381
قیامت معلوم شود، مَنِ الْکَ ذَّابُ الْأَشِرُ: کیست دروغگوي خودپسند متکبر، یعنی در خاتمه کار بر ایشان ظاهر شود که کذّاب اشر
حضرت صالح است یا آنها که مکذب او هستند. خلاصه قوم ثمود در تکذیب حضرت صالح علیه السّلام سعی بسیار و بر سبیل
تعنت از او طلب معجزه نمودند و گفتند براي ما از این سنگ بیرون آور شتر ماده آبستن ده ساله که یکروز شرب تعلق به او داشته
باشد و ما به عوض شیر او را بیاشامیم و آن را آن روز تصرف نکنیم و روز دیگر مخصوص و به ما و ناقه در آن حقی نباشد. حق
سبحانه و تعالی به جهت امتحان، آن معجزه را به ایشان عطا فرمود چنانچه فرماید.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 27 ] ... ص : 381
( إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَۀِ فِتْنَۀً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ ( 27
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَۀِ: بدرستی که ما برانگیزاننده و بیرون آورنده شتر بودیم از سنگ بدان طریق که از حضرت صالح خواسته بودند، فِتْنَۀً
لَهُمْ: براي امتحان کردن ایشان، یعنی تا بر عالمیان روشن شود که ایشان به سبب آن ایمان میآورند یا نه. یا اینکه بندگان بدانند
سبب عذاب ایشان از چه بوده. بعد از اخراج ناقه از سنگ به صالح خطاب فرمود: فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْ طَبِرْ: پس نگهبان ایشان باش که با
ناقه چه میکنند و صبر نما بر آزار آنها نسبت به تو و تعجیل نکن در عذاب ایشان پیش از وقتی که مقرر شده است نزول آن.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 28 ] ... ص : 381
( وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَۀٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ ( 28
وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَۀٌ بَیْنَهُمْ: و آگاه نما ایشان را به آنکه چشمه قسمت کرده شده است میان ایشان و شتر، یعنی یکروز از ایشان و
مواشی ایشان باشد و ص: 382
روز دیگر مخصوص ناقه. کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ: هر نصیبی از آن آب حاضر گردانیده شده است نزد صاحب آن، یعنی باید هر کدام از
ایشان و ناقه در روز نوبت خود حاضر شوند و آن را شرب نمایند و در نصیب دیگر داخل نشوند، و روز نوبت ناقه به عوض آن
چندان شیر به ایشان دهد که در آن روز ایشان را از آب مستغنی گرداند. پس ناقه روز نوبت خود بیامدي و جمله آب را بخوردي و
عوض آن شیر به ایشان دادي و روز دیگر هیچ از آب نخوردي و آن را به ایشان واگذاشتی و هیچکدام را از این قسمت ضرري
نرسیدي. مدتی بر این منوال گذشت، پس بعضی به بعضی گفتند ما راضی باین قسمت نیستیم، ناقه را پی کنید تا راحت شویم.
گفتند کیست آنکه مرتکب این امر شود و مزدي براي او قرار دهیم. مردي سرخ روي، سرخ موي، کبود چشم که فرزند زنا و پدر او
همدست و بسر راه ناقه آمدند. « مصدع » از اشقیا، با دیگري به نام « قدار شقی » معلوم نبود به نام
[سوره القمر ( 54 ): آیه 29 ] ... ص : 382
( فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطی فَعَقَرَ ( 29
فَنادَوْا صاحِبَهُمْ: پس خواندند قوم ثمود یار خود را براي پی کردن ناقه، فَتَعاطی فَعَقَرَ: پس بگرفت شمشیر خود را و بر سر راه ناقه در
کمین نشست، پس پی کرد ناقه را.
سبب پی کردن ناقه، دو زن بودند یکی صدوقه، او را به وصال خود وعده داده بود و دیگر عثیر، دختر خود را نامزد قدار نمود، و هر
دو به رهگذر ناقه در کمین. چون ناقه از آب برگشت اول به مصدع رسید، او تیري بیفکند و پاهاي ناقه را بهم دوخت و قدار از
صفحه 246 از 314
کمینگاه درآمد و به شمشیر او را پی کرد، و چون از پاي درآمد جمع شدند او را پاره پاره کردند و میان مردم تقسیم نمودند. و بچه
او به کوه برآمده سه بار صدا و بانگ زد و از آنجا ناپدید شد. نزد بعضی او هم کشته شد. خطاب شد به حضرت صالح: بگو عذاب
را بر ایشان نازل فرمایم تا سه روز اگر توبه نمودند قبول نمایم و الّا عذاب نازل شود.
ص: 383
[سوره القمر ( 54 ): آیه 30 ] ... ص : 383
( فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ ( 30
فَکَیْفَ کانَ عَذابِی وَ نُذُرِ: پس چگونه بود عذاب من بر قوم ثمود و ترساندن من بر لسان پیغمبر خود.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 31 ] ... ص : 383
( إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَۀً واحِدَةً فَکانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ ( 31
پس بیان نوع عذاب را فرماید:
إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ: بدرستی که ما فرستادیم بر ایشان، صَ یْحَۀً واحِدَةً: یک فریاد کردن که صیحه جبرئیل بود، فَکانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ:
پس گشتند مانند درخت خشک در هم شکسته کسی که سازنده حظیره باشد براي حفظ و جمع آن، یا مانند گیاه خشک که
صاحب حظیره آن را جمع کرده باشد در تابستان براي علوفه گوسفندان خود در زمستان، خلاصه کلام آنکه بعد از هلاك شدن
متشتت و ریز ریز گشتند مانند گیاه خشک خرد مرد گشته.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 32 ] ... ص : 383
( وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ( 32
وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ: و هر آینه بتحقیق آسان نمودیم قرآن را براي پند دادن یا حفظ کردن، فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ: پس آیا هیچ یاد
کنندهاي هست مر آن را تا از آن عبرت گیرد و به تذکرات آن پند یابد.
ص: 384
[سوره القمر ( 54 ): آیه 33 ] ... ص : 384
( کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ ( 33
قصه 4: قوم لوط کَ ذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ: تکذیب کردند قوم لوط حضرت لوط علیه السّلام را به ترسانیدن و پند دادن مر ایشان را
یعنی وعید او را بدروغ پنداشتند.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 34 ] ... ص : 384
( إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً إِلاَّ آلَ لُوطٍ نَجَّیْناهُمْ بِسَحَرٍ ( 34
إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً: بدرستی که ما فرستادیم بر ایشان بادي سنگ بارنده که سنگها بر ایشان میریخت تا همه را هلاك کرد، إِلَّا
آلَ لُوطٍ: مگر حضرت لوط علیه السّلام و دختران او، نَجَّیْناهُمْ بِسَحَرٍ: نجات دادیم ایشان را از آن عذاب در وقت سحر، و آن سدس
آخر شب بود که عذاب بر آنها واقع شد.
صفحه 247 از 314
[سوره القمر ( 54 ): آیه 35 ] ... ص : 384
( نِعْمَۀً مِنْ عِنْدِنا کَذلِکَ نَجْزِي مَنْ شَکَرَ ( 35
نِعْمَۀً مِنْ عِنْدِنا: نعمت دادیم بر ایشان به نجات آنها و هلاك دشمنان نعمت دادنی. یا نجات دادن ما ایشان را نعمتی بود از جانب ما،
کَ ذلِکَ نَجْزِي مَنْ شَ کَرَ: چنانچه انعام فرمودیم بر حضرت لوط و دختران او، همچنین پاداش دهیم به مزیت نعمت و رحمت هر که
سپاسداري و شکرگزار نعمت ما باشد که آن ارسال رسل و انزال کتب باشد، یعنی به آن ایمان آورد و اطاعت امر ایشان نماید.
ص: 385
[سوره القمر ( 54 ): آیه 36 ] ... ص : 385
( وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ ( 36
وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَ تَنا: و هر آینه بتحقیق ترسانید حضرت لوط علیه السّلام قوم خود را از شدت گرفتن ما ایشان را به تعذیب و
اهلاك، فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ:
پس شک آوردند به آن ترسانیدن، یعنی تکذیب او نمودند و تصدیق قول او ننمودند، یا مدافعه نمودند با او آن انذار از روي عناد
و جدال یا شک نمودند به رسول زمان و به رسولانی که قبل از او بودند.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 37 ] ... ص : 385
( وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ ( 37
وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَیْفِهِ: و هر آینه بتحقیق طلبیدند حضرت لوط را از مهمانان او که ملائکه بودند، یعنی طلب مراد خود کردند از او
و گفتند که ایشان را به ما تسلیم کن و حضرت ابا نموده، آنها را پند میداد ایشان امتناع نموده با او مجادله نمودند. چون کار از حد
ما را به ایشان واگذار. حضرت لوط، ترك جدال نمود، آنها در خانه حضرت را شکسته « خل بیننا و بینهم » : گذشت جبرئیل گفت
داخل شدند. فَطَمَسْنا أَعْیُنَهُمْ: پس محو کردیم چشمهاي ایشان را.
جبرئیل، شهپر خود را بر چشمهاي آنها زد فورا همه کور گشتند و چنان شد که چشمهاي آنها با صورتشان مساوي شد، پس از آنجا
درآمده مدهوش و متحیر میافتادند و برمیخاستند و فریاد میکردند که لوط قومی ساحر به خانه آورده و ما را به سحر کور
کردند. و گفتیم ما با ایشان به زبان ملائکه، فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ: پس بچشید عقوبت مرا و آنچه میترسانیدیم شما را به لسان پیغمبر
خود از وقوع عذاب و نزول عذاب.
ص: 386
[سوره القمر ( 54 ): آیه 38 ] ... ص : 386
( وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُکْرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ ( 38
وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُکْرَةً: و هر آینه بتحقیق صبح نمود به قوم لوط در اول روز، یعنی بوقت صبح بدیشان آمد، عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ: عقوبتی قرار
گرفته و دائم و پیوسته به عذاب آخرت، یعنی آن عذاب از ایشان مرتفع نشد تا همه ایشان را هلاك کرد و به آتش جهنم متصل
ساخت و گفتیم به ایشان به لسان ملائکه،
صفحه 248 از 314
[سوره القمر ( 54 ): آیه 39 ] ... ص : 386
( فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ ( 39
فَذُوقُوا عَذابِی وَ نُذُرِ: پس بچشید و بکشید عذاب مرا و ترساندن مرا، یعنی عذابی که به فرمان من حضرت لوط علیه السّلام
میترسانید شما را.
نکته: وجه تکرار آنکه، اول در وقت طمس وجوه است، و دوم نزد اهلاك تا در وقت هر عذابی توبیخی و سرزنشی مجدد بوده
باشد.
بیان: از آیات شریفه معلوم شود که قوم لوط به سه عذاب مبتلا شوند:
-1 طمس وجوه که صورت آنها مساوي شد. 2- خسف- زیر و رو شدن شهر با آنها. 3- باریدن سنگهاي با نشانه.
چون صبح طالع شد هر یک از چهار ملک، طرفی از شهر آنها رفتند و کندند آن شهر را از هفتم طبقه زمین و بالا بردند بحدي که
اهل آسمان صداي سگها و خروسهاي ایشان میشنیدند، پس برگردانیدند شهر را بر ایشان و خدا بارید بر آنها سنگهاي سجیل
جهنمی، یا منقط رنگارنگ. و حضرت صادق علیه السّلام فرماید: هیچ بندهاي از دنیا نرود که حلال شمارد عمل قوم لوط را مگر
.«1» آنکه سنگی از آن سنگها بر جگر او زنند که مرگش در آنست و لکن مردم آن را نمیبینند
__________________________________________________
1) حیاة القلوب، ج 1 ص 152 (باب هشتم). )
ص: 387
[سوره القمر ( 54 ): آیه 40 ] ... ص : 387
( وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ( 40
وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ: و هر آینه بتحقیق سهل و آسان نمودیم قرآن را براي فهم کردن معانی آن و یادآوري اخبار گذشتگان
براي تنبه، فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ: پس آیا هیچ شنوندهاي هست که بدان عبرت یابد و هیچ متذکري هست که به آن تذکر پیدا کند.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 41 ] ... ص : 387
( وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ ( 41
قصه 5: قوم فرعون.
وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ: و هر آینه بتحقیق آمد به فرعون و قوم او که تابع او بودند در کیش و قرابت، ترسانیدن از عذاب یا
رسولان ترساننده، یعنی حضرت موسی و هارون علیهما السّلام و چون تکذیب یک پیغمبر، تکذیب تمام انبیاء باشد، پس در واقع
تمام انبیاء را تکذیب نمودند به سبب اتحاد دعوت به توحید. یا مراد به نذر آیات نه گانه حضرت موسی علیه السّلام باشد.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 42 ] ... ص : 387
( کَذَّبُوا بِآیاتِنا کُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ ( 42
کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا کُلِّها: تکذیب کردند به آیات ما تماما، یعنی همه معجزات را تکذیب نمودند و بدان ایمان نیاوردند، فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ
عَزِیزٍ مُقْتَدِرٍ: پس گرفتیم ایشان را به عذاب که غرق در دریا باشد گرفتن کسی که غالب باشد و هرگز مغلوب نباشد در گرفتن به
صفحه 249 از 314
قهر و عذاب نمودن توانا بر هلاك مشرکان که
ص: 388
هیچ چیز او را عاجز نتواند ساخت.
غرق فرعونیان: پس از اتمام حجت بر آنان و ایمان نیاوردن آنها، امر شد حضرت موسی علیه السّلام بنی اسرائیل را بیرون برد. چون
خارج شدند، فرعون مطلع و به تعاقب آنها برآمد تا به کنار دریا رسیدند. حضرت عصا به دریا زد دریا شکافته و دوازده راه به عدد
اسباط بنی اسرائیل هویدا و باد صبا به امر الهی وزید راهها خشک شد همه داخل شدند. فرعون و قوم او به کنار دریا رسیدند، چون
آخر بنی اسرائیل از دریا خارج شدند اول فرعونیان خواستند بیرون روند، دریا بهم آمد همه فرعونیان به دریا غرق شدند و بنی
اسرائیل نجات یافتند.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 43 ] ... ص : 388
( أَ کُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ أُولئِکُمْ أَمْ لَکُمْ بَراءَةٌ فِی الزُّبُرِ ( 43
بعد از ذکر اخبار مکذبان و بیان نوع عذاب ایشان به جهت تهدید اهل مکه فرماید:
أَ کُفَّارُکُمْ خَیْرٌ مِنْ أُولئِکُمْ: آیا کفار شما اي مشرکان عرب بهترند در شدت و قوت و عدد یا در کیش و ملت از این گروه مکذبان
یعنی ایشان از آنها در قوت و سطوت و کثرت « استفهام انکاري است » . که مذکور شدند از قوم نوح و هود و صالح و لوط و قبطیان
و ملت بهتر نیستند، و چون آنها به چنگال عقوبت و عذاب گرفتار شدند، پس چرا ایشان معذب نتوانند شد. أَمْ لَکُمْ بَراءَةٌ فِی الزُّبُرِ: یا
آنکه مر شما راست اي مشرکان برائتی در کتابهاي سماوي در ایمن بودن از عذاب، یعنی برات سماوي که مکتوب باشد بر نام شما
که هر که از شما کافر شود و تکذیب پیغمبر نماید ایمن از عذاب است.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 44 ] ... ص : 388
( أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِرٌ ( 44
ص: 389
أَمْ یَقُولُونَ: یا میگویند کفار عرب که، نَحْنُ جَمِیعٌ مُنْتَصِ رٌ: ما جمعیم و مجتمع در قوت و شوکت و حشمت و کثرت عدد یاري
کرده شده و انتقام کشنده از اعداء، یا ممتنع از آنکه کسی قصد ما کند و طمع غالبیت داشته باشد. یا نصرت کننده یکدیگر در
بلاها از یکدیگر.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 45 ] ... ص : 389
( سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ ( 45
شأن نزول: مروي است ابو جهل ملعون، روز بدر بانگ بر اسب زد و از صف لشگر خود بیرون رفت و گفت ما امروز انتقام
کشندهایم از پیغمبر و اصحاب او آیه نازل شد:
سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ: زود باشد که هزیمت کرده شوند همه کفار مکه، وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ: و برگردانند پشتهاي خود را از حرب و فرار نمایند.
این آیه از دلایل نبوت و معجزات نبویه است. صاحب کشاف از عمر روایت نموده چون این آیه آمد ندانستم مراد حق تعالی از آیه
دانستم که آیه دال است بر تشتت « سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ » : چیست تا آنکه روز بدر حضرت را دیدم زره میپوشید و میگفت
.«1» امر و منهزم شدن مشرکان و غلبه مسلمانان
صفحه 250 از 314
[سوره القمر ( 54 ): آیه 46 ] ... ص : 389
( بَلِ السَّاعَۀُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَۀُ أَدْهی وَ أَمَرُّ ( 46
بعد از آن اخبار فرماید به اینکه به همین هزیمت و قتل و اسیري اکتفا نخواهد شد، بَلِ السَّاعَۀُ مَوْعِدُهُمْ: بلکه قیامت وعدهگاه عذاب
اصلی ایشان است و
__________________________________________________
. 1) تفسیر کشاف زمخشري چ مصر ج 4 ص 48 )
ص: 390
آنچه در دنیا دیدهاند از طلایع آنست. وَ السَّاعَۀُ أَدْهی وَ أَمَرُّ: و قیامت به اعتبار اهوال و عذاب سختتر و فضیعتر و تلختر و ناگوارتر
است که به هیچ حیله و تدبیري نتوان آن را رفع نمود و عذاب آن استمرار دارد.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 47 ] ... ص : 390
( إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ ( 47
بعد از آن، بیان حال کفار را فرماید:
إِنَّ الْمُجْرِمِینَ: بدرستی که مشرکان که نامه عمل خود را به جریمه شرکت و عناد سیاه کردهاند، فِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ: در گمراهیاند از
حق در دنیا و در آتشهاي سوزانند در آخرت، یا در هلاکت اخروي و نیران ابدي گرفتارند.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 48 ] ... ص : 390
( یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلی وُجُوهِهِمْ ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ ( 48
یَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ: روزي که کشیده شوند در آتش جهنم، عَلی وُجُوهِهِمْ: بر رویهاي خود، یعنی ایشان را بروي انداخته بکشند و
به جهنم افکنند و نزد این حال به سرزنش به آنها گویند: ذُوقُوا مَسَّ سَقَرَ: بچشید حرارت آتش و الم آن را.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 49 ] ... ص : 390
( إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ ( 49
آنگاه بیان عدل ذات یگانه خود را فرماید:
إِنَّا کُلَّ شَیْءٍ: بدرستی که هر چیز را، خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ: آفریدیم آن را در دنیا و آخرت به اندازه خود، یعنی به مقدار و مرتبهاي که لایق
باشد او به حسب مقتضی حکمت و بر وفق مصلحت بدون نقص و مزیت در آن مرتبه تا موجب
ص: 391
خلاف حکمت نشود. بنابراین خلق عذاب و تقدیر آن براي مشرکان و اهل عصیان نیز بر قدر استحقاق ایشان خواهد بود تا از دائره
حکمت و مقتضاي عدل خارج نشود.
-2 هر چیز را خلق فرمودیم بر طریقی که مقدر بود در لوح محفوظ، و حکم ازلی به آن تعلق یافته بود بدون زیاده و کم.
به معنی اجل، یعنی هر چیزي را آفریدهایم به اجل معین مقرر که تقدیم و تأخیر نیابد. « قدر » -3
-4 ابن عباس گفته قرار دادیم براي هر جنسی و صورتی و هیئتی که موافق و لایق اوست مانند خلق زنان براي مردان، لباس مرد را
صفحه 251 از 314
بنابراین تلبس هر یک خاصه دیگري خلاف و حرام است و غیره. ،«1» براي مرد، و لباس زن را براي زن
-5 هر چیزي را آفریدیم بر قدر معلوم مانند زبان براي تکلم و دست براي لمس و پا براي رفتن و چشم براي دیدن و گوش براي
شنیدن و معده براي طعام و غیره، که اگر از این زیاده و کم باشد غرضی که به آن متعلق است تمام نشود.
تبصره: عدهاي احادیث وارد شده در مذمت قدریه از جمله:
-2 لا یدخل الجنّۀ قدريّ. «2» -1 القدریّۀ مجوس امّتی
.«3» -3 لعن اللّه القدریّۀ علی لسان سبعین نبیّا
و لذا اختلاف شد بین مجبّره که اشاعره باشند و بین مفوضه که معتزله باشند در مسمی بودن به قدریه، و هر یک از این دو طایفه
نسبت میدهند قدریه را به دیگري، و هر دو مخالف مذهب حق و استدلال هر یک به این آیه از درجه اعتبار ساقط است.
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان ج 5 ص 194 )
2) سفینۀ البحار ج 2 (ذیل قدر) ص 409 (از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله). و براي تحقیق بیشتر و روایاتی که دلالت دارند )
بر عذاب قدریه، به بحار الانوار ج 5 باب 3 مراجعه شود.
. 3) سفینۀ البحار ج 2 ص 409 )
ص: 392
لا جبر و لا » : و شیخ صدوق رحمه اله فرماید: اعتقاد ما امامیه در مسئله جبر و تفویض، فرمایش حضرت صادق علیه السّلام است
«1» .« تفویض بل امر بین الامرین
بیان: شیخ مفید رحمه الله فرماید: واسطه بین جبر و تفویض آنست که حق تعالی اقدار فرمود خلق را بر افعال، و متمکن ساخت
ایشان را بر اعمال، و بیان فرمود براي ایشان حدود و رسوم را، و نهی فرمود ایشان را از قبایح بزجر و تخویف و وعد و وعید پس نه
آنست که خدا چون متمکن ساخت بندگان را به افعال جبر نموده باشد ایشان را به افعال، و تفویض هم ننمود امور را به ایشان، زیرا
بیان فرمود براي آنها حدود و رسوم را از امور معاصی و منکرات و نهی فرمود آنها را از شنایع و مقبحات و امر فرمود به محسنات
.«2» امور، و بندگان مختارند در افعال اینست فصل بین جبر و تفویض
[سوره القمر ( 54 ): آیه 50 ] ... ص : 392
( وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ ( 50
مبین آنست، یعنی امر ما مقدر است بین « کن » وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِ دَةٌ: و نیست اراده ما به تکوین چیزي مگر کلمه واحده که کلمه
و این تنظیر براي فهم معنی و الا تفکیک بین اراده و وجود شیء نیست. کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ: چون بهمزدن چشم در سرعت ،« کاف و نون »
وَ» چنانچه در آیه دیگر فرموده است ،«3» و سهولت. از ابن عباس مروي است که مراد، امر سبحانی است بوقوع قیامت در اسرع زمان
.«4» یعنی اگر خواهیم، قیامت را بیک چشم بهم زدن بیاوریم بلکه کمتر از آن « ما أَمْرُ السَّاعَۀِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
__________________________________________________
.(18 - 1) ترجمه اعتقادات صدوق (چ 1380 ق، باب پنجم ص 19 )
. 2) حاشیه ترجمه اعتقادات شیخ صدوق (چ 1380 ترجمه سید محمد علی ابن سید محمد الحسن قلعه کهنه) باب پنجم ص 20 )
. 3) مجمع البیان ج 5 ص 194 )
. 4) سوره نحل آیه 77 )
صفحه 252 از 314
ص: 393
[سوره القمر ( 54 ): آیه 51 ] ... ص : 393
( وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا أَشْیاعَکُمْ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ ( 51
وَ لَقَدْ أَهْلَکْنا أَشْیاعَکُمْ: و هر آینه بتحقیق هلاك کردیم امثال شما را در قرون ماضیه، یعنی جماعتی را که در کفر و عناد و انکار
مثل شما بودند چنانکه در این سوره شنیدید، فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ: پس آیا هیچ پند گیرنده هست تا از حال و گزارشات آنها عبرت یابد.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 52 ] ... ص : 393
( وَ کُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ فِی الزُّبُرِ ( 52
وَ کُلُّ شَیْءٍ فَعَلُوهُ: و هر چیزي که بجا آوردهاند آن را کفار گذشته مکتوب است، فِی الزُّبُرِ: در نامههاي اعمال ایشان که حفظه
نوشتهاند یا جمیع آنچه کردهاند مکتوب است بر ایشان در لوح محفوظ.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 53 ] ... ص : 393
( وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ مُسْتَطَرٌ ( 53
وَ کُلُّ صَغِیرٍ وَ کَبِیرٍ: و هر کوچکی و بزرگی از افعال و اقوال که از ایشان صادر یا از جمیع خلق اولین و آخرین صادر شده و خواهد
شد، مُسْتَطَرٌ:
نوشته شده است در لوح محفوظ و بر آن پاداش خواهند یافت یا هر صغیر و کبیر ارزاق و آجال و حیات و ممات و غیر آن مکتوب
است در لوح.
[سوره القمر ( 54 ): آیه 54 ] ... ص : 393
( إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ ( 54
بعد از ذکر احوال کفار، بیان حال متقین را فرماید:
ص: 394
إِنَّ الْمُتَّقِینَ: بدرستی که پرهیزکاران از کفر و شرك و معاصی، فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ: در بوستانها باشند که مملو است از اشجار میوهدار و
دانسته به معنی سعه و ضیاء، « نهار » را مشتق از « نهر » در نهرهاي واسعه که آب و شیر و عسل و شربتها در آن جاري است. بعضی
یعنی متقیان در جنان و در روشنی و فراخی باشند برخلاف مخالفان و معاندان که در ظلمت و ضیق در آتش سوزانند.
دیگر از تشریفات متقیان آنکه:
[سوره القمر ( 54 ): آیه 55 ] ... ص : 394
( فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ ( 55
فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ: در مجلس حق و مکان پسندیده باشند که در آن لغو و گناه نباشد. حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام فرماید:
نزد بعضی آن مکانی است .«1» چون حق تعالی آن مکان را به صدق وصف فرموده، پس غیر اهل صدق در آن مکان نخواهد بود
که حق تعالی در آن انجاز فرماید وعده خود را نسبت به اولیاي خود که متقیان باشند. عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ: نزد پادشاهی که مالک
صفحه 253 از 314
تمام اشیاء و صاحب اقتدار و توانا که کلیه موجودات در حیطه تصرف او است. مراد بیان منزلت و مقام متقین است در پیشگاه
خداوند متعال، پس کدام منزلت اکرم و اعظم و اشرف و اجمل و اکمل از منزلت ایشان باشد که چنین قرب مکانتی و منزلتی در
بارگاه سبحانی داشته باشند.
در کافی- محمد بن الفضیل از ابی الحسن علیه السّلام: قلت: ان المتقین قال نحن و اللّه و شیعتنا لیس علی ملۀ ابراهیم غیرنا و سائر
.«2» الناس منها براء
محمد بن فضیل گوید: خدمت حضرت عرض کردم این آیه را، فرمود: مائیم بخدا سوگند و شیعیان ما، نیست بر ملت حضرت
ابراهیم غیر ما، و سائر مردم از آن بري هستند.
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین ج 10 ص 378 )
. 2) اصول الکافی، کتاب الحجه، ص 361 ذیل روایت 91 )
ص: 395
و حضرت سید الشهداء علیه السّلام روز عاشورا به ملعونی فرمود: من وارد میشوم بر جدم در بهشت و مینشینم در مقعد صدق عند
ملیک مقتدر.
تتمه: ثعلبی از مفسرین عامه- بعد از تفسیر این آیه از جابر روایت نموده روزي حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله در مسجد نشسته،
بعضی از اصحاب از احوال بهشت پرسیدند، فرمودند: خداي را لوائی است از نور، و عمودي از زبر جد که آنها را آفریده پیش از
آسمانها به دو هزار سال و بر آن لواء نوشته: لا اله الّا اللّه، محمّد رسول اللّه، خیر البریّۀ ال محمّد صاحب اللّواء علیّ و هو امام القوم:
نیست خدائی قابل ستایش و پرستش مگر ذات یگانه اللّه و حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله فرستاده خدا، و آل محمد بهترین
آفریدگانند، و علی علیه السّلام صاحب لواء و پیشواي همه مردمان است.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام چون این کلمات شنید فرمود: شکر و سپاس مر خداي را که ما را به سبب وجود تو هدایت و
مکرم و مشرف ساخت.
حضرت فرمود:
یا علیّ اما علمت انّ من احبّنا و اتّخذ محبّتنا اسکنه اللّه معنا.
یا علی آیا ندانستهاي هر که ما را دوست دارد و خود را به محبت ما نسبت دهد و دعوي مودت ما کند، حق تعالی او را جاي دهد
.«1» در درجه ما و با ما او مصاحب باشد پس این آیه تلاوت فرمود: فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ
__________________________________________________
.411 - 1) منهج الصادقین، ج 9، ص 114 و غایۀ المرام سید هاشم بحرانی باب 146 . روایت دوم ص 412 )
ص: